شروع خر است.
هفته پیش به سرم زد که بروم و اولین سرمشق معلایی که نوشته بودم را پیدا کنم. یادم افتاد که دقیقا اولین سرمشقی که نوشته بودم را در گروه دوستان مدرسه ام فرستاده بودم. رفتم و رفتم تا رسیدم به ژوئن 2018 و عکس را آنجا پیدا کردم. زیرش نوشته بودم “تقریبا از دوماه دیگه سفارش خط قبول میکنم!”
فکر کنم این اولین کاری است که نوشته ام و اولین باری است که دست به قلم برده ام. به گمانم آنچیزی که به استاد نشان دادم برای تمرین کمی از این بهتر باشد. یادم است موقعی که به کار را به استاد ابراهیمی نشان دادم گفت “عجب الفی نوشتی!” کلی مرا تحسین کرد. من هم خوشحال، مصمم شدم برای ادامه مسیر!
وقتی کاری را شروع میکنی معمولا در ابتدا با یک رشد فزاینده پیشرفت میکنی و ذوق زده میشوی. برای خوشنویسی این ماجرا حدود 3 ماه طول کشید. از بعد از ماه سوم وارد یک فاز یکسان شدم. پیشرفتی در کار نبود. این مرحله جایی است که هرچقدر هم دست و پا بزنی اتفاقی نمی افتد. اصطلاحا در هر کاری ما یک پروژه داریم و یک پروسه. از ماه سوم به بعد باید پروسه طی بشود. مسیرهای عصبی خودشان آرام آرام شکل بگیرند و ناگهان صبحی بیدار میشوی و میبینی که کار آنگونه شد که باید.
ما معمولا از گندهایی که زدیم، از خرابکاریهایمان، از سوتی ها و گاف هایمان چیزی نمیگوییم. عادت کرده ایم آن انتها را که از قضا خوب از آب درآمده را نشانِ این و آن دهیم. اینگونه میشود که هر کسی که میخواهد شروع کند مدام خودش را با محصول نهاییای که در چشمش فرو رفته مقایسه میکند.
داشتم مطالب کانالم را مرور میکردم. کانالم را هم همین حوالی 2018 ایجاد کرده بودم. داشت خنده ام میگرفت از این حجمِ چرند. خواستم پاکشان بکنم یادم افتاد که چیزی که الان هستم (چیز خاصی هم نیست) ناگهان از بوته سبز نشده است…
بیایید کمی هم خرابکاری هایمان را به هم نشان دهیم.