به مناسبت تولد حمید عجمی

حمید عجمی را شاید بشناسید. مبدعِ خط معلی است و یکی از اثرگذارانِ هنرِ خوشنویسی. کسی است که احتمالا اثر زیادی در زندگی من گذاشته است. با اینکه به صورت حضوری تنها یکبار پای صحبت های او نشسته ام اما چندسالی است (حدود 5 سال) او و متبعاتِ او را دنبال می کنم. معلی آغازِ درگیری من با هنر بود. درگیری ای که به سبب اشتغالاتِ دیگر آنچنان پیوسته نبود ولی همراهِ وفاداری بود. (ماجرای آشنایی من با خط معلی)

در کنار استاد عجمی و استاد ابراهیمی
در نوجوانی، کنار استاد عجمی و استاد ابراهیمی

ماجرا من و استاد عجمی

چهار ماه بیشتر از آغاز شاگردی ام نزد استاد ابراهیمی نگذشته بود که قرار شد برویم پیشِ استاد عجمی. پیش از این دیدار اکثر منابعی که محتوایی از حمید عجمی داشتند را جویده بودم. تقریبا برای اکثر هنرجویانی که معلی احاطه شان کرده است همین اتفاق رخ میدهد.

فکر میکنم پنجشنبه ای بود بعد از کلاس… دو طبقه رفتیم پایین و زنگِ در را زدیم. حمید عجمی شخصیت جذابی است. کافی است یکی از صحبت هایش را در اینترنت پیدا بکنید تا متوجه بشوید از چه چیزی حرف میزنم. صدایِ بمی دارد. ریشِ جو گندمیِ بلند و هیکلی نحیف. همچنان برایم حمید عجمی با تمام نقدهایی که بر او دارم شخصیتِ جذاب و محترمی است چه برسد به سینای شانزده ساله… ذوبِ در معلی و ذوبِ در استاد. دو ساعتی به پشتی تکیه دادیم. استاد ابتدا از ما اجازه گرفت و پیپش را روشن کرد و برایمان از وجه قدسی خط، صفا و شان کاتب، کلمه، نقطه و… گفت. افسوس میخورم که چرا هیچ چیزی از آن جلسه ننوشتم. دوست داشتم چیزی از آن جلسه و چیزی از ذهنیت آن موقع رو به رویم داشتم و میگذاشتم جلویم و وارسی اش میکردم. تنها دستاویزی که دارم این نوشته است (+). ذهنیت منِ چهارسالِ پیش است از هنر. هنری که وجهِ والا و معنوی ای داشت… سینای غرق در عرفان و فلسفه اسلامی که با هنر عشق بازی میکرد. معلم ادبیات کلاس دهممان هم مزید بر علت شده بود… چرا دروغ بگویم دلم برای آن سینا کمی تنگ شده است. حال و هوای جذابی داشت… اما امروز مفهوم هنر در ذهنم دچار تغییر شده است. اینکه هنر چیست و مهم تر از آن برداشت من از خوشنویسی و خطاطی چیست را در نوشته ای دیگر باید بسط و شرح دهم.

خداوند پشت سختی هاست نه رنج ها…

حمید عجمی

حمید عجمی امروز دیگر معلی نمی نویسد یا دست کم بسیار اندک می نویسد. او امروز کارهای سه بعدی میکند. جذاب است که فردی با این سن و سال با نرم افزارهای سه بعدی سر و کله بزند. حمید عجمی سالها کلاس های شرحِ گلشن راز و مثنوی و… برگزار میکرد. منتقد حاکمیت است و توام با تصاویر و موشن های سه بعدی اش متن هایی انتقادی هم مینویسد. عجمی آدمِ چند بعدی و دوست داشتنی ای است.

خیلی خاکی است. به قدری که باورتان نمی شود یک خط را ابداع کرده باشد. وقتی هم که باورتان میشود عظمت ابدع یک خط در ذهنتان آنطور که باید و شاید نقش نمی بندد. ابداعِ یک خط چیزی است که در چند کلمه نمیشود وسعتش را بیان کرد. استاد خودش را نمی گیرد و در سکوت کار خودش را می کند. خیلی هم در بوق و کرنا نمی دمد. شاید دلیلی که خیلی ها دست کمش میگیرند همین باشد. ویترینِ خودستاینده ای نمی سازد…

انتقاد به شیوه عجمی

تعداد عزیزانی که منتقد راه و روش حمید عجمی هستند روز به روز زیادتر میشود. معتقدم که این دیالکتیک میان هنر سنتی و هنر مدرن میتواند برای جامعه هنری امروز ما مفید باشد. اما از هر دو طرف باب این گفتگو بسته میشود و در حد متلک و جواب های بدون رویارویی تنزل پیدا میکند. از دلِ آموزش سنتی منتقدینی سر بر آورده اند که خودشان روزگاری شاگردِ معلی بودند. البته که انتقاد نه تنها بلامانع بلکه لازم و ضروری است. کمااینکه در نوشته بعدی به چیستی هنر خوشنویسی خواهم پرداخت اما بی احترامی و سخنِ بالا به پایین بحث دیگری است.

فضای نستعلیق که پر است از این دعواهای خاله زنکی بین انجمن خوشنویسانی ها و غیر انجمنی ها. بین سنتی ها و نقاشیخطی ها. بین خارج نشین ها و داخل نشین ها و… دعوایی که اگر صرفا چندسالی نظاره گر نستعلیق بوده باشید ترکشش به جانتان فرو رفته است. فضای معلی هم با ازدیادِ فراگیران دارد پر میشود از این دلخوری ها. از دعوای بین استادان گرفته تا دعوای بین شاگردان و استادان. دعوای بین نوگراها و عرفان گرا ها. دعوا بر سر فرم و تکنیک. حتی دعوا بر سر ابداع حروف و…

نظرم را سر بسته بگویم که دیدگاه سنتی و عرفانی به خط موجب نوعی ادا بازی و ریاکاری و توقف میشود اما دیدگاهِ معنا زدا از هنر و خوشنویسی هم آفاتی دارد که امروز به وفور میتوان دیدش. آفتی که هنر را به سطحی از تفنن و یک زیبایی شناسی سطحی تنزل میدهد. تنزلی که هنرمند را به دانستن فلسفه کاری که دارد انجام میدهد وا نمی دارد… این نوع دیدِ معنا زدا حتی ما را از دانستن تاریخچه هنر سنتی هم باز میدارد. چند هنرجوی خط می دانند که نقطه ای که در ابتدای کتابت قطعه نگارش میشود برای تستِ مرکب و قلم نیست و اشاره به چیز دیگری دارد؟ میتوانید فلسفه پشت این اعمال را نپذیرید ولی مگر نه این است که به عنوان خوشنویس باید با این مسائل آشنایی داشته باشید؟

چند نقل قول (اندکی به مضمون) از حمید عجمی اینجا می نویسم تا کمی بیشتر با مدل ذهنی او آشنا شوید:

  • خوشنویسی باید در نظام استاد و شاگردی تعلیم داده شود.
  • خانقاه برای هنر سنتی جای مناسب تری است تا دانشگاه.
  • هنر شرقی وجه قدسی دارد (نه اینکه مقدس باشد).
  • “ایده” یک اصطلاح غربی است در هنر شرقی هنرمند دچار یک “آن” می شود.
  • برخلاف هنر غربی که هنرمند از بی هوشی به هشیاری میرود در هنر سنتی شرقی هنرمند از هشیاری به بی خودی می رسد.

در پایان این نوشته چند پیوند برای آشنایی بیشتر با حمید عجمی برایتان می گذارم که اگر دوست داشتید نوشِ جان کنید.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها