مسیر یادگیری خط معلی
منوی دسته بندی

کتاب زرد بخوانید

یک سال پیش بود که در توییتر عکس کتابخانه ام را گذاشته بودم و یکی آن را با این مضمون کوت کرده بود:

چگونه میشود این همه کتاب زرد موفقیت را به صورت همزمان با فوکو و... در یک کتابخانه گذاشت و خواند...

تازه فکر میکنم که کتاب های برایان تریسی را هم در کتابخانه ام ندیده بودند (چون کوچک هستند). قبلا به این مسئله جسته گریخته فکر میکردم که “کتاب زرد چیست؟”، “چرا نباید کتاب زرد خواند؟”، “کتاب نخواندن بهتر است یا کتاب زرد خواندن؟” و از این قبیل سوالات. در این نوشته میخواهم کمی با هم در این باره صحبت بکنیم و خوشحال میشوم چناچه نظری بجز آنچه در این نوشته آورده شده داشتید در بخش نظرات با من در میان بگذارید. 

عکس کتابخانه

معیارِ زرد بودن یک کتاب چیست؟

قبل از هرچیز باید جواب این سوال را داد. زرد بودن یک تعریف نسبی است. اکثر کتاب هایی که در حیطه پاپ ساینس نوشته میشوند از دیدگاه متخصصان آن رشته زرد محسوب میشوند. مثلا کتاب های دکتر ایگلمن احتمالا از دیدگاه یک نوروساینتیست در طبقه بندی زردها قرار میگیرد اما آیا این کتاب بد است؟

شاید بهتر باشد که به جای زرد بودن یا نبودن یک کتاب این سوال را مطرح بکنیم:

این کتاب برای من مفید است یا نه؟

همانطور که مشخص است این سوال قرار نیست برای همه یک جواب داشته باشد. برای یک متخصص نوروساینس کتاب های ایگل‌من در دسته‌ی پیش پا افتاده و شاید زرد قرار میگیرد اما برای کسی که تازه میخواهد پا به میدان نوروساینس بگذارد از بهترین راه های شروع است. همین اتفاق را میتوانید برای کتاب های حوزه موفقیت، کسب و کار و علوم دیگر، بسط بدهید.

سوالی که باید جواب آن را بیابید این است که آیا این کتاب برای من مفید است یا نه…

تفکر نقاد، حلقه‌ی گمشده

هیچ کتابی بی خطا نیست. قطعا نظراتی مقابل یا بدیل آنچه در کتاب گفته شده وجود دارد. همیشه سعی کنید حتی پس از انتخاب کتابِ مفید با دید نقاد سراغ خواندن بروید. اینگونه برداشت شما از کتاب هم عمیق تر میشود و توشه بیشتری در انتها بر میدارید.

آیا هر کتابی ارزش خواندن دارد؟

بعضی کتاب ها بالذات مشکل دارند و اکیدا توصیه میشود که سراغشان نروید. کتاب هایی که در آنها ادعاهای ماورایی، عجیب و غریب و خیلی پرت میشود. نمونه اش سلسله کتاب های راز و انواع مشابه هستند. این کتاب ها ذهنیت شما را در بدو ورودتان به دنیای کتاب خوانی تغییر می دهند و آثاری به جا میگذارند و که ممکن است به کل مسیر شما را منحرف کند.

کتاب های زرد، بهترین گزینه برای شروع کتابخوانی

هیچ وقت برای شروع مسیر کتابخوانی مخصوصا در حیطه توسعه فردی مخصوصا برای سنین پایین تر کتاب های نسبتا تخصصی را پیشنهاد نمیکنم. از قضا تشویقشان میکنم که کتابی مثل اثر مرکب، یا قورباغه ات را قورت بده را بخوانند. این کتاب ها هرچند که علمی نیستند اما نکات قابل استفاده ای دارند. آن اطلاعاتی هم که غلط منتقل شده است را میشود به راحتی اصلاح کرد. اما اگر از ابتدا به دست کسی که میخواهد این راه را شروع کند کتابی کمی تخصصی تر مثل عادت های خرد بدهید احتمالا کلا کتابخوانی را کنار بگذارد. فارغ از این مبحث اگر بخواهید خیلی بر سر اینکه این کتاب علمی نیست توقف کنید احتمالا کتاب های کمی را در برخی حوزه ها مثل توسعه فردی میتوانید پیدا بکنید. احتمالا برای کسی که اولین کتاب حیطه روانشناسی را میخواند کتاب تکه هایی از یک کل منسجم مفید باشد اما برای یک روانشناس که سالهای سال است به صورت تخصصی مشغول مطالعه است احتمالا کتاب تئوری انتخاب هم زرد محسوب میشود…

همه زرد هستند

مقوله‌ی پاپ ساینس زرد است. علم یعنی صحبت با عدم قطعیت و پر از اما و اگر اما وقتی شما میخواهید دوره ای طراحی بکنید یا کتابی بنویسید که برای عموم مردم قابل کاربست در زندگی باشد یا اینکه از چیزی که میخوانند لذت ببرند ناچارید که گاهی این حقیقت را بپوشانید… عیبی هم ندارد. کسی از پاپ ساینس انتظار یک مقاله علمی ندارد. 

ذوق کسی که تازه کتابی دستش گرفته را کور نکنید مگر اینکه کتابی که دستش بود جز اتلاف وقت و مسموم کردن ذهنیتش کارکرد دیگری نداشت...

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *