دو نوشته قبلی ام را به گمانم میتوانستید در رسانه های دیگری هم ببینید. این نوشته ام را جایی منتشر نکرده ام ولی متن همان متنِ چند سال پیش است، بدون هیچ دخل و تصرفی...
نمیخواهم در مورد هدف صحبت بکنم. این روزها هر کجا که سرک بکشی در مورد هدف و برنامهریزی صحبت میکنند(البته که هیچ جای نقدی بر این قضیه نیست)؛ ولی عجیب است که این روزها هیچ درمورد چهارچوب نمیگویند. این چهارچوب ها هستند که به زندگی ما معنا میبخشند و برای دیگران حدود تعیین میکنند؛ البته که الآن دیگر هیچ حدی برای هیچ کسی تعیین نشده است…
حد چهارچوب هر شخص که به آن خط قرمز هم میگوییم مثل یک سیم خاردار یا چیزی مثل همینهاست. هم تو را محصور میکند و هم دیگران را مقید به حد تو ؛ نا گفته نماند که الآن دیگر از سیم خاردار و خط قرمز که سهل است، از دیوار ده متری هم رد میشوند و سرک میکشند. این محدود به حدود شدن به این معنا نیست که دایره (+) دور خودت بکشی و در دیدگاه یکطرفهی خودت فرو بروی بلکه یعنی همان کادو کردن؛ محافظت از ارزش…
هرچه میتوانی دیوارت را بلندتر و بلندتر بگیر. دیوارت را شیشهای بساز تا دیگران را خوب ببینی؛ از این شیشههایی که فقط از درون به بیرون میشود دیدشان…
بین تعیین چهارچوب و دایره کشی مرز کمی است اما توفیرش بسیار است…
چهارچوب زندگیات را در ذهن داشته باش و به دیگران چیزی نگو… (بگذار در حین دویدن به سویت محکم به شیشه بخورند)
پ.ن: شیشهات را تند تند تمیز کن، دیگران را تماشا …
+ توضیحات در مورد دایره در عنوان بعد…
عجیب است در آن روز ها که این متن را مینوشتم چرا چشمم علاوه بر کسانی که آموزش هدف گذاری و برنامه ریزی میدادند به “مدرسین باور سازی” نخورده بود. آدم باید در زندگی اش چهارچوب داشته باشد! این چهارچوب است که از زندگی هر کسی در برابر هر چیز و کس دیگری محافظت میکند. آنهایی که از دیوارهای مردم بالا میروند -خواسته یا ناخواسته- مخربند. دیوار هایت را بلند بگیر تا حتی الامکان کسی نتواند بیاید به قلمروی تو. اگر چهارچوبی را دور خودت بکشی همانطور که در متن هم گفتم احتمالا نسبت به موقعی که هیچ چیز دور و برت نیست محدودتر میشوی. این محدودیت را باید کنترل کرد، نه خیلی تنگ باشد که خفه بشوی و نه خیلی گشاد که به خودت بیایی و ببینی چهارچوبت با بغل دستی ات یکی شده است… زیاده روی چیز خوبی نیست، هیچ جا (با تقریب خوبی) چیز خوبی نیست. این هم از همان چیز هایی است که همه میدانیم ولی به مصداق که میرسد یا فراموش میکنیم یا توجیه.
القصه که چهارچوب چیز خوبی است.