معرفی کتاب استراتژی توسعه ایران (قسمت 3)

این قسمت سوم معرفی کتاب استراتژی توسعه ایران است. حقیقتا از حوصله خودم هم دیگر خارج شده است! نمیدانم بتوانم نتیجه گیری علت عقب ماندگی ایران را بنویسم یا نه. ولی چیزی که واضح است این است که به نظرم حوصله شما به بخش بعدی یعنی راهکار ها نمیرسد. اگر علاقه مند به پیگیری این ماجرا بودید سری به پادکست دغدغه ایران و اپیزود های مصاحبه با دکتر لشکر بلوکی بزنید.

دکتر محمد فاضلی

محمد فاضلی از جمله افراد تاثیرگذار زندگی من است. او در پادکست دغدغه ایران‌ش مسائل سفت و سخت جامعه‌شناسی، تاریخ و… را به زبانی شیوا بیان میکند. اصلا آشنایی من با کتاب استراتژی توسعه ایران هم بر میگردد به پادکست دغدغه ایران دکتر فاضلی… اگر تا به حال دغدغه ایران را نشنیده اید کلیک کنید.

فاضلی معتقد است که ما دو بخش توسعه داریم. یکی سخت و دیگری نرم. دانشگاه و فرودگاه و جاده ساختن بخش سخت‌افزاری ماجراست. به عبارتی “سخت و سهل” است. البته که همین بخش هم نیاز به سرمایه دارد. اما وقتی دانشگاه ساخته شد نیاز به یک روش آموزشی، توسعه علمی، انگیزه دادن به هیئت‌علمی و دانشجو، تضمین استقلال دانشگاه و… است. این بخشِ “نرمِ سخت” توسعه است.

در زمانی که پول نفت زیادی داشتیم ما بخش سختِ سهل را توسعه داده ایم. به همین علت سخت افزار ما ا دهه های قبل بهتر است. اما احساس میکنیم که کاری پیش نمیرود و ظرفیت حل مسئله زیاد نشده است.

ما به جای سفت توسعه رسیده ایم. مرحله ای که باید کار نرمِ سخت کرد. اندیشه های نو و مهارت های جدید میخواهیم. دیگر کلنگ اندیشی و بین محوری جواب نمیدهد، سازوکار جواب میدهد.

گاهی ما گرایش به درست کردن کیک بزرگتری داریم و گاهی تمایل به برداشتن سهم بزرگتری از کیک موجود. مسئله این است که جامعه گرایش به تولید داشته باشد یا توزیع. بزرگترین شکست ما و حکومتمان (بیشتر حکومت!) این دو مسئله است: 1) توزیع کیک کوچک موجود اهمیت بیشتری نسبت به تولید کیک بزرگتر داشته است (قربانی کردن تولید در برابر توزیع). 2) همین کیک کوچک را هم خیلی خیلی بد تقسیم کرده ایم (قربانی کردن فقرای کم توان و بدون تریبون در برابر ائتلاف های قدرتمند).

ما جامعه توزیعیِ نابرابر خلق کرده ایم. انحصار سیاسی مولد فساد است و رانت قدرت نابرابر و غیر پاسخگوست. تنش‌های سیاست خارجه ما هم مانع توسعه تجارت مولدِ افزایش تولید است. ما در ساختن جامعه تولیدی شکست خورده ایم و در سامان دادن توزیع هم خوب عمل نکردیم…

اگر با همین دست فرمان پیش برویم گذار “توزیع ثروت”به “توزیع فقر” و سپس “توسعه خشونت” را بیشتر تجربه خواهیم کرد.

چرخه فلاکت ما ناشی از فقدان بی‌طرفی حکومت است. ویژگی یک حکومت بی طرفی است و ما همه صورت های بیطرفی را نقض کرده ایم؛ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و… عاقبت این نقض بی طرفی کوچک‌تر شدن دایره معتمدین حکومت است. در مردم احساس شهروند درجه‌بندی شده پیش می‌آید. گروه های مختلف احساس میکنند که چیزی را باخته. یکی سرمایه، یکی آبرو، یکی آینده و… این وضعیت بی اعتمادی بوجود می‌آورد.

بی اعتمادی سبب از دست رفتن شجاعت بروکرات ها میشود و این سبب ناکارآمدی. ناکارآمدی، فساد در پی خواهد داشت و این چرخه عدم اعتماد ادامه پیدا خواهد کرد. وقتی بروکراسی فاسد شود دیگر ایدئولوژی هم کار نمی‌کند!

حاکمیت اگر می خواهد از این چرخه فلاکت بیرون رود باید در تمامی مواردی که بی طرفی خودش را نقض میکند را رفع کند و تلاش کند بی طرف باقی بماند…

سازمان ها در ایران در دام قابلیت/ظرفیت افتاده اند. یعنی “نمیتوانند وظرایفی را که از آن ها خواسته میشود را انجام دهند و انجام هر روزه همان کار نیز کاری از پیش نمی برد، بلکه در واقع اوضاع را بدتر میکند.”

بر اساس میانگین سه شاخص “کارآمدی دولت”، “کنترل فساد” و “حاکمیت قانون”، قابلیت حکمرانی هر کشور محاسبه شده است. بر اساس این شاخص کشورها به 4 دسته تقسیم شده اند. ایران نیز جزو 45 کشوری است که در وضعیت متوسط قرار گرفته اند. این 45 کشور نیز به چهاردسته تقسیم شده اند. ایران جزو قابلیت حکمرانی در حال افول است. ایران در این دسته همراه با کشورهایی نظیر آرژانتین، فیلیپین، مراکش و… قرار گرفته است.

ایران جزو کشورهایی با قابلیت حکومت متوسط است که با سرعت زیادی در حال از دست دادن این قابلیت است. دولت برای ایجاد توسعه باید “ظرفیت” داشته باشد که با شاخص های مختلفی توصیف شده است. این ویژگی ها خلاصه میشوند در: ظرفیت سیاست گذاری، ظرفیت سیاسی، ظرفیت سازمانی.

دولت در ایران قادر نیست

1 انتخاب هوشمندان و سیاست های با کیفتی داشته باشد. (ظرفیت سیاست گذاری)

2 سیاست‌هایش را با وجود مخالفین و مقاومت کنندگان پیش ببرد. (ظرفیت سیاسی)

3 سیاست را به خوبی اجرا کند. (ظرفیت سازمانی)

اصلاحات در ایران (فارغ از جریان سیاسی) از مسیر اندیشه ورزی و عمل برای اصلاح دولت، شانس بیشتری برای تحقق دارد و حاکمیت قانون و پاسخ‌گویی دموکراتیک را میسرتر می‌سازد.

خورشید دموکراسی از مشرق اصلاح بروکراسی طلوع میکند.

توسعه سوار جنسی از حکمرانی میشود که شفاف، مشارکت‌جو، تولید‌محور، مداراگر، فروتن، واقع‌بین، محیط‌زیست اندیش، دارای دولت باظرفیت، احترام‌گزار به بخش خصوصی، بدون هراس از فناوری، حافظ حقوق مالکیت و… باشد!

دکتر محسن رنانی

محسن رنانی هم چهره شناخته شده‌ای‌ست. این روزها شاید فیلم‌ها یا نوشته‌هایش را دیده باشید. او حقیقتا یک کنشگر فعال و دغدغه‌مند است.

تنها جوامعی توسعه می‌یابند که رویا دارند. رویا یعنی افق مشترک، درد مشترک، امید مشترک، انگیزه مشترک و انرژی مشترک. هر جامعه‌ای به تعداد محدودی یا حداقل یک “رویای جمعی معنابخش” نیاز دارد که همه رویاهای جمعی دیگرش را جهت بدهد. تنها رویای جمعی‌ای معنا بخش است که “وحدت آفرین” باشد و همه انرژی ها را به یک سو متمرکز کند. این رویای ملی است… اما ما ایرانیان اکنون چه رویای ملی و وحودت بخشی داریم؟ احیای تمدن هخامنشی؟ ساخت مدینه نبوی؟ برپایی حکومت علوی؟ ایجاد ژاپن اسلامی؟ یا …

دیرزمانی است که ایرانیان رویای ملی معنابخش ندارند… شکل دادن به یک رویای جمعی از پرتاب موشک به فضا هم مهم تر است. کاری است بسیار ظریف که نیاز دارد ابتدا مردم به حکومت اعتماد داشته باشند. سپس حکومت بتواند در یک همکاری جمعی بلند مدت با صبر و خوشبینی و اعتماد و گفت‌گو و… یک رویای جمعی شکل بدهد. که متاسفانه حکومت نه توانایی و نه دغدغه برپایی چنین چیزی را ندارد.

حکومت ما نه تنها برای ساخت یک رویای ملی معنابخش تلاش موثری نمیکند بلکه ضد رویا شده است! چرا که میخواهد در برابر کوشش جامعه برای ساخت یک رویای ملی معنابخش، رویاهای ساختگی خودش را به رویای ملی تبدیل کند ولی مردم مقاومت می‌کنند.

نشانه جامعه بی رویا فرار است و هجوم! این دستاورد حکومتی است که نه خودش توان ساخت رویا دارد و نه اجازه میدهد که جامعه رویاهای جمعی بسازد! اصولا وقتی وضع موجود غیرقابل تحمل باشد و روزنه امیدی هم نباشد و همه رویاها هم تخریب شده باشند، خشم و خشونت جای آن را میگیرد…

اصلی ترین شاخص توسعه یافتگی جامعه عمق و گستردگی “مهارت گفتگو” در یک جامعه است. بدون تقویت توانایی گفتگو در یک جامعه آرزوی توسعه آرزویی محال است… منظور از گفتگو اختلاط نیست. گفتگو یک داد و ستد زاینده، اخلاقی و هم سطح است.

همه روابط در سطح جامعه یک طرفه و سلطه گرانه است. یک جایی این رابطه باید شکسته بشود تا این روابط سلطه گرانه از بین برود و مسیر رهایی به سمت توسعه باز شود. دمورکراسی واقعی آن مناسباتی است که بین ما رواج دارد وگرنه انتخابات فقط یکی از شیوه های تجربه شده گردش قدرت سیاسی است…

جامعه‌ای میتوادند رو به توسعه بگذارد که وارد فرایند عقلانیت شود، یعنی برداشتن عقل فردی کفایت نمیکند. این آن تفاوت اصلی است که خط حائل میان توسعه یافتن و توسعه نیافتن را آشکار میکند.

علم خریدنی است ولی عقلانیت نه! ما به کمک نفت موتور علم را روشن کردیم و جسم تمدنی خویش را شدیدا رشد دادیم، اما موتور عقل روشن نشد. عقل وارد کردنی نیست. عقل هر ملتی باید داخل خودش تولید شود و عقل هر ملتی منحصر به فرد خودش است.

ما برنامه ای برای کودکانمان نداشته ایم. به توانمند سازی کودکانمان بی توجه بوده ایم؛ هم از طرف خانواده‌ا و هم از طرف حکومت‌ها. در واقع ما جامعه بی کودکی هستیم. ما باید ویژگی‌های لازم برای توسعه را در کودکی بیاموزیم، مانند: رواداری، مدارا، قانون‌پذیری، خلاقیت، ریسک‌پذیری، صبر، توانایی همکاری جمعی و مشارکت اجتماعی و گفتگو…

نتیجه گیری: فقدان توانایی گفتگو، بی کودکی، بی رویایی و ضعف عقلانیت جمعی، تبعاتی دارد. لذا ما در تاریخ پس از مشروطه از تاسیس بنگاه های اقتصادی بزرگ و بلند مدت خصوصی عاجز بوده ایم. هیچگاه احزاب فراگیر ماندگار نداشتیم و…

ساختن رویاهای جمعی و آینده مشترک نیازمند مشارکت مستمر عقلانی سازماندهی شده است. تحقق این سه شرط خیلی از ویژگی های روانی، اخلاقی و رفتاری را میطلبد. به همین خاطر کمک به زلزله زدگاه مشارکت محسوب نمیشود چون عقلانی نیست، احساسی است. مستمر نیست بلکه کوتاه مدت است و سازماندهی شده هم نیست. ما ملت توده‌واری هستیم، اگر زلزله شود هجوم میبریم، در انتخابات هجوم میبریم، در انقلاب هجور میبریم، در جنگ هجوم میبریم و… ما با تکیه بر عقلمان کار جمعی و مشارکت عقلانی مستمر سازماندهی شده نمیکنیم…

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها