معرفی کتابِ استراتژی توسعه ایران، اثر مجتبی لشکر بلوکی (قسمت 1)

استراتژی توسعه ایران

اولین معرفی کتاب را با “استراتژی توسعه ایران” از دکتر مجتبی لشکر بلوکی آغاز می‌کنیم. این معرفی احتمالاً چند قسمت خواهد داشت و این قسمت اول معرفی این کتاب هست.

اولین آشنایی من با لشکربلوکی و کتابش بواسطه پادکست دغدغه ایران و گفتگوی محمد فاضلی با او بود. اگر دوست داشتید می‌توانید اپیزودهای 72 و 73 پادکست “دغدغه ایران” بشنوید. برای این کار کافیه در نرم افزار castbox عبارتِ “دغدغه ایران” را سرچ کنید (لینک شنوتو)

درباره نویسنده:

مجتبی لشکر بلوکی لیسانس صنایع خود را از دانشگاه صنعتی شریف گرفته است. فوق لیسانس MBA و دکترای استراتژی دارد. به مدت 6 سال مشاور وزیر اقتصاد بوده است. وبسایت مجتبی لشکربلوکی – کانال مجتبی لشکربلوکی.

مشخصات کتاب:

استراتژی توسعه ایران؛ پاسخ به دو سوال: چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟

تعداد صفحات: 269

تیراژ: 1700 (موجودی چاپ اول تمام شده است) / چاپ دوم را میتوانید از این صفحه خریداری نمایید.

کتابی که دست من است چاپ اول است ولی در حال حاضر چاپ دوم کتاب در بازار موجود است.

قیمت: 140 هزار تومان / آپدیت بهمن 1401: 170 هزار تومان

کتاب با اینکه 269 صفحه دارد اما خوشخوان است. چاپ دو رنگ و نمودارهای فراوان و صفحه آرایی بسیار خوب باعث میشود به کتابی دلنشین تبدیل شود.

توضیح کلی:

کتاب سه بخش دارد. دلایل عقب‌ماندگی ایران از نگاه 10 صاحب‌نظر، جمع‌بندی و بیان مدل رستا و در نهایت ارائه‌ی استراتژی توسعه ایران.

ده صاحب نظری که دیدگاهشان در کتاب بررسی میشود به ترتیب عبارتند از: دکتر صادق زیبا کلام، سریع القلم، داوری اردکانی، کاظم اردلانی، عظیمی، رضاقلی، کاتوزیان، فراستخواه، محمد فاضلی، رنانی.

دیدگاه های افرادِ مذکور نسبت به توسعه متفاوت و گوناگون است. کنار هم چیدن این دیدگاه‌ها و ارائه یک مدل شاید اصلی ترین کاری باشد که نویسنده انجام داده است.

خلاصه کتابِ استراتژی توسعه ایران (قسمت اول):

لشکر بلوکی در پایان هر فصل از کتابش به صورت نموداری مطالب پیشین را جمع آوری کرده است که به مرور مطالب بسیار کمک می‌کند. من در این بخش از همان نمودارها کمک خواهم گرفت تا بتوانم سیر بحث کتاب را توضیح بدهم.

همانطور که گفتم بخش اول کتاب به بررسی آرای ده صاحب‌نظر در حوزه توسعه ایران می‌پردازد. در این نوشته نظر پنج فرد اول را بررسی خواهیم کرد و در قسمت‌های بعد به سراغ دیگر افراد و جمع بندی خواهیم رفت.

دکتر صادق زیبا کلام معتقد است که:

دو عنصر تاریخ و جغرافیا سبب عقب ماندگی ما شده است. از طرفی تاریخی پر از تخریب و غارت را تجربه کرده ایم و در عین حال از اواخر دوران عباسیان چراغ علم خاموش گشته است. که این قضایا سبب ضعف گسترش علوم و همینطور تضعیف تکامل صنعتی و تضعیف توان تولیدی و تجاری ایران شده است.

از طرفی دیگر ما در یک اقیلم کم آب و خشک زندگی میکردیم که از قضا دارای یک پراکندگی و عدم اتصال نیز بوده است. این پراکندگی و کم آبی سبب شکل‌گیری زندگی عشیره‌ای و ایلاتی شده است که تجارت‌های محدود و دامنه ارتباطی منطقه‌ای داشته اند. این زندگی قبیله‌ای باعث میشده است که حکومت مرکزی در ایران هیچگاه حکومتی فراگیر نباشد.

این بستر تاریخی و جغرافیایی باعث شدند که حکومت مرکزی حکومتی مقدس باشد. در عین حال تقریبا چیزی به اسم حاکمیت قانون در ایران نبوده است و پادشاهان بنا بر میل خودشان عمل میکرده اند. این وضعیت سبب فقدان امنیت فردی و ضعف در نهاد مالکیت شود و ما گروه های اجتماعی اقتصادی مستقل از دولت نداشته باشیم. این موارد در کنار یکدیگر سبب شدند که ایران عقب بماند.

دکتر صادق زیبا کلام

دکتر محمود سریع القلم:

ایرانیان خصلت های اخلاقی و رفتاری ضدتوسعه دارند. از جمله این خصلت‌ها میتوان به: قاعده‌ناپذیری، بی‌نظمی فکری و علمی، کم حوصلگی، عدم اعتماد و… اشاره کرد. او معتقد است که این مجموعه خصائل سبب ضعف در ساختارسازی، عدم شکل‌گیری انرژی متمرکز، دشواری اجماع نخبگانی و دشواری اقدام بنیادین و بلند مدت میشود. و این عوامل سبب دست نیافتن ما به توسعه میشود.

منظور سریع القلم از انرژی متمرکز، تجمع و اجماع گروه های مختلف حول یک فرد یا گروه است. برای مثال موفقیت اروپای امروزی را میتوان به تمرکز انرژی حوال بورژوا ها دانست. یا موفقیت چین را به علت تمرکز انرژی بر دنگ شیائوپنگ دانست ولی در ایران منبع انرژی اینچنینی وجود ندارد.

دکتر محمود سریع القلم

پ.ن: متاسفانه من بجز چند صفحه‌ای که در این کتاب از دکتر سریع القلم نقل شده است، نخوانده‌ام. نمی‌دانم که در پس این گفته‌ها چه اندیشه‌های دیگری دارند. آنچه باعث معنادارتر شدن این تحلیل می‌شود بررسی این تحلیل رفتار ایرانیان بر بستر نهادها است. آنچیزی که اتفاقا کتابِ استراتژی توسعه ایران هم روی آن تاکید دارد.

دکتر رضا داوری اردکانی:

او معتقد است که آرزوی توسعه وجود دارد ولی اراده توسعه نه. و در عین حال ما عقل توسعه هم نداریم. او میگوید از نشانه های وجود عقل توسعه پرسش داشتن و اما و چرا گفتن و نقص ها را دیدن و نقد کردن است. توسعه در اولویت حکومت ها نیست، شاید توسعه را دوست داشته باشند ولی اولویت اول‌شان نیست.

جهان توسعه نیافته مسئله ندارد و نمیخواهد مسئله داشته باشد. پرسش هم ندارد چون فکر میکند همه چیز را میداند. در عین حال گرته برداری ناموفق هم به وفور دیده میشود؛ مجموعه شئونی را به صورت جدا جدا از غرب تقلید کرده ایم. این بی ارتباطی و از هم جدایی باعث میشود که هیچ کدامشان کارکردی که باید را هم نداشته باشند.

پ.ن: این مسئله را رضا امیرخانی در کتاب نشت نشا به زیبایی توضیح میدهد. او در خصوص دانشگاه همین مثال را میزند. میگوید که ما دانشگاه را در خارج دیدیم و آن را به ایران آوردیم فارغ از اینکه چرا در خارج دانشگاه وجود دارد. در خارج بنا بر نیازی دانشگاه تاسیس شده است، در ایران دانشگاه را زده ایم و به دنبال نیاز آن میگردیم.

دکتر رضا داوری اردکانی

دکتر کاظم علمداری:

علمداری معتقد است عوامل عقب ماندگی ایران نه خارجی بلکه عمدتا داخلی بوده اند. به طور مشخص نه انسان هایی که در ایران زندگی میکردند بلکه سرزمین آنها (ایران) سبب این عقب ماندگی است. او میگوید: انسان، بویژه فرهنگ او، ساخته‌ی محیط زیست خود اوست و آنگاه که فرهنگ شکل گرفت، خود، انسان را میسازد.

آنچه تمدن معاصر غرب را ساخت شیوه تولید سرمایه‌داری بود و آنچه این شیوه را بوجود آورد مناسبات فئودالیسم اروپایی بود و آنچه فئودالیسم را مسیر میساخت مالکیت خصوصی بر زمین بود. در ایران به دلایلی که جلوتر خواهم گفت هر سه این عوامل غایب بوده اند.

در شرق، کنترل دولتی مانع رشد مالکیت خصوصی شد. بر خلاف روم و یونان (غرب) که تجارت وجه عمده اقتصاد را تشکیل میداد و این خود نشانی از پیشرفت جامعه بود، در ایران، کشاوری ستایش می‌شد و تجارت مذمت میگردید. و بدلیل تکریم بیش از اندازه کشاورزی فرهنگ و دانش جامعه از سطح روستا بالاتر نرفت

شکل مالکیت در ایران به دلیل کمبود آب، جمعی بوده است. نظام مالکیت دولتی و در نتیجه آن اجبار دولتی در کار جمعی سبب رقابتی نشدن تجارت تولیدات کشاورزی و ادامه اقتصاد سنتی کشاوری شده است. اقتصاد سنتی هم نیازی به علم و بازار آزاد و جدایی سیاست از اقتصاد و… ندارد.

از طرفی دیگر چه پیش از ورود اسلام و چه پس از آن دین و دولت با هم ادغام شده بودند. و این مسئله باعث پس افتادگی فرهنگی شده است.

دکتر کاظم علمداری

دکتر حسین عظیمی آرانی:

او میگوید: ما به طور مداوم بر آدم های خوب تاکید کردیم ولی فراموش کردیم که آدم های خوب نیاز به نهاد های خوب دارند و مهم ترین نهادی که مانع کار در ایران است نهاد دولت (حکمرانی) است. ما شیفته بخش مادی و فیزیکی دستاوردهای تمدن غرب هستیم ولی ازدستاوردهای بخش نامشهود و غیر مادی آن بیزاریم. ما به میوه‌ی توسعه عشق می‌ورزیم ولی نسبت به ریشه نفرت داریم و نسبت به آن بی اعتنایی میکنیم.

او معتقد است که توسعه مثل یک درخت است نمیتوان آن را به مثابه یک فرایند مکانیکی، ولو با حداکثر دقت، دانست. یعنی نمیشود ساقه‌، برگ و میوه‌هایی درست شبیه درختِ مطلوب یافت و آنها را به هم چسباند و انتظار داشت که درختی واقعی داشته باشد. عظیمی معتقد است که ما هنوز بذری که ایجاد کننده درخت توسعه است را نیافته ایم.

از طرفی نباید به دنبال برنامه جامع توسعه رفت. حتی یک مورد برنامه ریزی جامع موفق در جهان وجود ندارد. برای طراحی یک برنامه پنج ساله توسعه، بیست سال وقت نیاز است. برنامه توسعه باید برنامه ریزی بر اساس هسته های خط دهنده باشند. یعنی چند بخش محدود را در بر بگیرند که ممکن است در مجموع 20 درصد کل بودجه را به خود اختصاص دهند ولی تحول ایجاد میکنند.

دکتر حسین عظیمی آرانی

در قسمت بعدی به نظرات پنج اندیشمند دیگر خواهیم پرداخت و به جمع‌بندی مدل عقب‌ماندگی ایران از زبان مجتبی لشکر بلوکی خواهیم پرداخت.