مافیا و زندگی (قسمت دوم: مافیا)
- روزنویس
- 25 مرداد 1401
در بازی مافیا به طور معمولا دو دسته نقش وجود دارد، مافیا و شهروند. من پیشتر در نوشتهای به قسمت اول یعنی شهروندان و درس هایی که میتوان از آنان گرفت اشاره کرده ام (دکمه اش را در انتهای این پاراگراف قرار میدهم). در این قسمت میخواهم تیم مافیا را بررسی کنم.
از مافیا یاد بگیریم:
- برای اکثر بازیکنان، مافیا شدن سخت است. معمولا کسی دوست ندارد مافیا باشد. گاهی در پیخ و خم زندگی در شرایطی قرار میگیریم که عمیقا آن را دوست نداریم ولی برای ادامه مسیر زندگی باید آن را انجام بدهیم. نه تنها باید انجام بدهیم بلکه باید آن را درست انجام بدهیم. قبل از پخش کردن کارت ها شاید کمتر دوست داشته باشیم که مافیا باشیم ولی بعد از دیدن کارتمان دیگر چاره ای نداریم. باید تمام تلاشمان را بکنیم تا برنده بشویم.
- معمولا تماشاگران مافیا دوست ندارند تیم مافیا برنده بازی بشود و تماشاگران عموما با برد شهروند خوشحال میشوند. گاهی دیگران از موقعیت فعلی ما بیزارند. اگر دیگران با تو به دلیل نامشخصی نا همسو بودند تو باز باید کارت را بکنی…
- یار فروشی یکی از سخت ترین کار های دنیاست. ولی گاهی برای بقای یکی تیم باید یار را فروخت، مهم نیست که یار مهمی باشد یا نه. بعضی وقت ها اگر قرار باشد همان ابتدا خلاف جهت آب شنا بکنی، آب تو را هم با خود میبرد. با موج همراهی بکن، حتی اگر خواستی کمی موج را تشدید هم بکن. کمی که زمان گذشت و بازی جلو رفت، نرم نرم از آب بیرون بیا و جهت بازی را تعیین کن.
- تفرقه بینداز و پادشاهی کن. تفرقه انداختن بین دو فرد در بازی وقتی به سود شماست که وقتی در این آتش دمیدید، در انتها آنها را دعوت به آشتی بکنید ولی آنچنان این آتش بزرگ شده باشد که دعوت شما کاری از پیش نبرد. اینگونه دست پیش را گرفته اید و میتوانید حق به جانب پس از سوختن بنا، در مقام پند و اندرز درآیید… اینکار را در زندگی با ما بسیار میکنند. در زندگی واقعی حواسمان باشد با گروهی اینگونه طی نکنیم…
- هم بزن! شاید مفید تر از تفرقه اندازی هم زدن است. تمرکز عامل پیروزی است. وقتی یک شهر روی چند پایه استوار بشود معمولا کار مافیا تمام است. شما نباید بگذارید پایه ها مستحکم بشوند. اطلاعات اضافه همیشه گمراه کننده هستند. بسیاری از رسانه ها برای به در و دیوار زدن ما از این تکنیک استفاده میکنند. اطلاعات زیاد ما را گیج میکند. مافیای خوب مافیایی است که بدون اینکه شهر متوجه بشود، اطلاعاتی به ظاهر به درد بخور وارد بازی بکند و باعث عدم شکل گیری تمرکز و پایه در شهر بشود.
6. گاهی مافیا باید فراموش کند که چه میداند. همانگونه که شهروند ها ممکن است در روز با خود پرت و پلا بزنند، شما هم باید در این میان عادی بازی بکنید. شما در شب چیز هایی میبینید که دیگران نمیبینند. چیز هایی میدانید که دیگران نمیدانند. در زندگی واقعی هم همین است؛ اگر چیزی میدانید و دیگران نمیدانند لازم نیست ضایع بازی در بیاورید، گاهی باید مثل دیگران رفتار بکنید.
7. انگشت نما نشوید. در این میان یک مرز خیلی باریک وجود دارد که باید تعادل را در میانش رعایت کرد. آن حدِّ بین سکون و اتوبوس چیدن است. معمولا کمتر میتوان کسی را پیدا کرد که در نقش مافیا بتواند اتوبوس بچیند، اگر هم اقدام به چنین کاری بکند احتمالا سوتی خواهد داد. از آنطرف اگر خیلی سر در لاک خودتان بکنید هم احتمالا بعد از چند دور انگشت نما میشوید. در زندگی هم همین است یافتن تعادلی بین سکوت و کم رنگی با زیاد بودن و توی ذوق زدن کار سختی است.
8. معمولا همه ما ریگی در کفش داریم… همه این ریگ ها روزی عیان میشوند! مهم این است که برای پیروزی یک تیم تا کجا باید این ریگ ها را مخفی بکنیم. هیچ چیز برای مخفی کردن وجود ندارد، زمان افشا مهم است… گاهی افشای زود هنگام به نفع تیم است و گاهی دیر هنگام. شما باید انتخاب کنید این ریگ ها را کجا فاش بکنید… هیچ ریگی تا ابد پنهان نمیماند! اگر هم بماند هزینه زیادی دارد.
9. مافیای خوب مافیای کره گیر است. از اتفاقات پیرامون برای توجیه وضع موجود استفاده بکنید. از گاف های طرف مقابل برای اثبات حرف خودتان استفاده بکنید. گاهی استدلال میتواند درست باشد ولی غرض اشتباه است و نتیجه هم به طبع مطلوب شنونده نیست… شورش را در نیاورید. در استدلال آوردن خیلی منطقی به قضیه نگاه نکنید. منطق خالی به درد هیچجا نمیخورد.
10. ما در حین بازی به عنوان مافیا کمتر از افراد خواستار دلیل هستیم؛ مگر اینکه خودمان (یا تیممان) در معرض خطر قرار گرفته باشیم. این جمله را در دفاعیه مافیا ها زیاد میشنویم که: ” آخه بر اساس کدام دلیل؛ شما برای مافیایی من یک استدلال بیار…”. این جمله یعنی باخت. در زندگی هم همین است، در شرایط عادی زندگی دنبال تفکر و استدلال نیستیم؛ وقتی به بزنگاهی میرسیم یاد دلیل آوردن و خوبی آن می افتیم. معمولا هم این متوسل شدن به دلیل و استدلال، جنبه بهانه آوردن دارد…
احتمالا شما هم در ذهنتان مواردی را که میتوان از مافیا ها آموخت را در ذهن دارید. در بخش نظرات آن ها را با من در میان بگذارید.